کد مطلب:77688 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:108

خطبه 204-آفریدگار بی همتا











و من خطبه له علیه السلام

یعنی از خطبه ی امیرالمومنین علیه السلام است.

«الحمد لله العلی عن شبه المخلوقین، الغالب لمقال الواصفین، الظاهر بعجائب تدبیره للناظرین، الباطن بجلال عزته عن فكر المتوهمین، العالم بلا اكتساب و لا ازدیاد و لا علم مستفاد.»

یعنی ستایش مختص خدایی است كه برتر است از مشابهت و مماثلت به مخلوقات در ذات و صفات، زیرا كه اوست هست به ذات خود و بی نیاز به ذات خود و ماسوای او از مخلوقات او نیستند مگر نیست به ذات خود و نیازمند به ذات خود و هست را با نیست و بی نیاز را با نیازمند مشابهتی و مماثلتی نباشد، نه در ذات و نه در صفات بالبدیهه. و عاجز گردانیده است مر گفتار وصف كنندگان كنه ذات و صفات خود را. یعنی هر چند استقصا نمایند در رسیدن به كنه ذات و صفات او استطاعت ندارند ادراك به آن را و عاجزند از شرح و بیان آن، پس او غالب باشد به توصیف هر واصفی. ظاهر و پیداست به غرائب افعال و آثار خود از برای تفكر كنندگان در آن، زیرا كه جمیع مخلوقات مظهر ذات و مرآت صفات اویند، بلكه نیست از برای غیر او ظهوری، اوست ظاهر و مابقی مظهر و پنهانست به سبب شدت نور و غلبه ی ظهور از اندیشه و دریافت ارباب اوهام و عقول، یعنی به سبب شدت ظهور و قهر نور دیده ی بینائی اوهام و عقول از دیدن او كور است، نه اینكه او نهان است، بلكه از اشراق آفتاب (شب پره از دیدن) پنهانست، عالم و دانا است به هر چیز بدون كسب كردنی، از ترتیب فكریه و استعمال آلت ادراكیه و بدون افزون شدنی در دانش او و بدون حاصل شدن دانش تازه از برای او، زیرا كه اوست عین علم و علم اوست عین او. و حاضر است بر هر چیز، پس غیبتی از او نیست تا اكتساب شود و نقصی در او نیست تا ازدیاد گردد و جهلی از برای او نیست تا

[صفحه 866]

علم تازه حاصل كند.

«المقدر لجمیع الامور بلا رویه و لا ضمیر، الذی لا تغشاه الظلم و لا یستضی ء بالانوار و لا یرهقه لیل و لا یجری علیه نهار، لیس ادراكه بالابصار و لا علمه بالاخبار.»

یعنی تعیین كننده ی وجود جمیع موجودات است به ایجاد از روی عنایت خود بدون اندیشه ی فكری و خطور خاطری، زیرا كه فاعل است به محض عنایت و فیض، نه به قصد و عزم و الا لازم می آید كه مستكمل و عوض گیرنده باشد. آنچنان خدائیست كه فرونمی گیرد او را ظلمتهای جهل، زیرا كه صرف علم و علم صرف است و روشن نمی گردد به نورهای علم، زیرا كه صرف نور و نور صرف است و صرف شی ء زیاده و نقصان نپذیرد. و در نگیرد او را شبی، یعنی محجوب نشود به حجاب حاجبی، زیرا كه اگر محجوب شود چیزی نماند تا حاجب او تواند شد. و جاری نشود بر او نهاری، یعنی حاصل نشود از برای او بینائی تازه ای به سبب تجدد نوری، زیرا كه اوست منور هر نوری و از برای غیر او نوری نیست كه سبب بینائی او شود. نیست دیدن او به دیدن بصر ظاهری و باطنی، زیرا كه علم عین ذات او و ذات او عین علم او و او عین بصر و بصر عین اوست، بدون احتیاج به بصری و نیست علم او به خبر دادن كسی، زیرا كه علم نافذ عین ذات او خبیر و خبر هر چیز است و به اخبار او هر چیز باخبر است و بی اعتبار او خبری از كسی نیست تا خبر تواند داد.

منها فی ذكر النبی، صلی الله علیه و آله

یعنی بعضی از آن خطبه است در ذكر اوصاف پیغمبر، صلی الله علیه و آله:

«ارسله بالضیاء، قدمه فی الاصطفاء، فرتق به المفاتق و ساور به المغالب و ذلل به الصعوبه و سهل به الحزونه، حتی (جزع خرج) الضلال عن یمین و شمال.»

یعنی فرستاد او را به سوی خلق به سبب شدت روشنائی و كمال علم و معرفت او كه نفس روشنی و عین علم بود، زیرا كه مدینه ی علم بود، پس مستحق رسالت شد و پیش

[صفحه 867]

داشت او را در مرتبه و قدر از جمیع كائنات، از جهت نخبه و زبده بودن او و صاف و خالص بودن او از معایب و نقصانات امكانیه، به تقریب كامل بودن نور وجود او و پاك بودن طینت او، پس ببست و جمع كرد به او و در او گشادگیها و متفرقات كمالات وجود امكانی را، زیرا كه مظهر اسم جامع و متمم مكارم اخلاق و قطب فلك ارتقا و مركز دائره ی اقتراب است. و شكست به شدت آثار وجود او سورت طغیان خواص ماهیت را و آرام و رام كرد به قوت عقلیه ی او سركشی نفس اماره ی (به بدی امر) دهنده را و هموار و نرم گردانید به قوه ی عملیه ی او زمین ناهموار نفس حیوانیه ی صاحب شهوت و غضب را، تا این كه رها كرد و جدا ساخت گمراه شدن از سمت دست راست جمال و از سمت دست چپ جلال را و راه هر دو را پیوست به قرب «قاب قوسین» و وصال «او ادنای» حضرت ذوالجلال.

[صفحه 868]


صفحه 866، 867، 868.